Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
armies
U
ارتش نیروی زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Other Matches
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
land forces
U
نیروی زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
land service
U
خدمت نظام در نیروی زمینی
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
master sergeant
U
استوار ارشد نیروی زمینی
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
an system
U
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
control line aircraft
U
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
gl
U
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
in service
U
درخدمت ارتش در ارتش
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
field army
U
ارتش
army
U
ارتش
armies
U
ارتش
women's army corps
U
ارتش زنان
army artillery
U
توپخانه ارتش
regular army
U
ارتش منظم
standing
U
ارتش ثابت
the rank and file
U
توده ارتش
combined arms army
U
ارتش مرکب
regulars
U
ارتش کادر
regular
U
ارتش کادر
constables
U
افسر ارتش
active army
U
ارتش کادر
regular army
U
ارتش دائمی
active duty
U
ارتش کادر
general staff
U
ستاد ارتش
standing army
U
ارتش دائمی
supreme commander's staff
U
ستاد کل ارتش
general issue
U
ملزومات ارتش
irregulars
U
ارتش نامنظم
state guard
U
ارتش ایالتی
standing army
U
ارتش منظم
field army
U
ارتش صحرایی
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
field army
U
ارتش رزمی
the losses of the army
U
تلفات ارتش
the red army
U
ارتش سرخ
army commander
U
فرمانده ارتش
army stores
U
فروشگاه ارتش
military campaign
U
لشکرکشی
[ارتش]
army group
U
گروه ارتش
pentagons
U
ارتش امریکا
army corps
U
سپاههای ارتش
constable
U
افسر ارتش
pentagon
U
ارتش امریکا
militarism
U
ارتش سالاری
military
U
جنگی ارتش
majoring
U
سرگرد ارتش
major
U
سرگرد ارتش
servicemen
U
عضو ارتش
majored
U
سرگرد ارتش
serviceman
U
عضو ارتش
to fall out
U
مرخص کردن
[ارتش]
standing army
U
ارتش کادر ثابت
military justice
U
قوانین جزایی ارتش
rifleman
U
تفنگ دار
[ارتش]
the main army
U
بخش عمده ارتش
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
punitive article
U
قوانین جزایی ارتش
quartermaster general
U
رئیس کل کارپردازی ارتش
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
supreme commander's staff
U
ستاد عالی ارتش
jcs
U
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
regular army
U
ارتش کادر ثابت
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
general officer
U
امرای ارتش امیران
brass hats
U
افسر ارشد ارتش
brass hat
U
افسر ارشد ارتش
vivandiere
U
اغذیه فروش ارتش
regiments
U
گردان در ارتش انگلیس
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
yeomanry
U
ارتش داوطلب از زارعین
to dismiss
[American E]
U
معاف کردن
[ارتش]
USA
U
ارتش ایالات متحده
army troops
U
یکانهای رده ارتش
to fall out
U
معاف کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
U
مرخص کردن
[ارتش]
dismissal of the armey
U
مرخص کردن از ارتش
regiment
U
گردان در ارتش انگلیس
general issue
U
تدارکات عمومی ارتش
foreignlegion
U
سرباز داوطلب در ارتش
field grade
U
افسر ارشد ارتش
martial
U
وابسته به ارتش نظامی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
army service area
U
منطقه عقب ارتش
fusilier
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
countermarch
U
تغییر جهت حرکت ارتش
fusileer
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
invasion currency
U
پول رایج ارتش اشغالگر
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
pole position
U
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
seasoned troops
U
ارتش ورزیده و جنگ دیده
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
staffs
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staffed
U
چوب پرچم ستاد ارتش
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
to see service
U
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
warlord
U
افسر عالی رتبه ارتش
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
MI5
U
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6
U
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
reenlistment
U
دوباره در ارتش استخدام شدن
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
candidate
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
combat helmet
U
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription
U
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
earth-bound
U
زمینی
territorial
U
زمینی
terrene
U
زمینی
earthly
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
terrestrial
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
sublunar
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com